آزادی مشروط [اعتیاد]
ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل سایر معانی: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازمایش، امتحان، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی سایر معانی: probation ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت، ارائه مدرک ودلیل
کارمند تحت ازمایش، کارمند استاژ، زندانی ازاد شده بقید شرف سایر معانی: کسی که رفتار سنجی می شود یا دوران آزمایشی را می گذراند، عفو مشروط
ازمایش کاری، کاراموزی
[حقوق] بار اثبات ادعا بر عهده خواهان است، نه خوانده
رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح سایر معانی: رجوع شود به: disapproval، disaproval : عدم تصویب
رضامندی از خود، رضایت از خویشتن
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.