probation
معنی
ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل
سایر معانی: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
[حقوق] تعلیق مجازات، آزمایش، سنجش، خدمت آزمایشی، مرحله آزمایشی، اثبات
سایر معانی: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
[حقوق] تعلیق مجازات، آزمایش، سنجش، خدمت آزمایشی، مرحله آزمایشی، اثبات
دیکشنری
امتحان
اسم
parole, probationعفو مشروط
test, experiment, trial, testing, tryout, probationازمایش
probationازادی بقید التزام
probationدوره ازمایش و کاراموزی
try, exam, examination, quiz, trial, probationامتحان
probationارائه مدرك و دلیل
probationازمایش حسن رفتار و ازمایش صلاحیت
ترجمه آنلاین
مشروط