شوشه [مهندسی مواد و متالورژی]
خنازیر، گراز، خوک، ادم حریص و کثیف، قالب ریختهگری، مثل خوک رفتار کردن، خوک زاییدن سایر معانی: (خودمانی) زن شلخته، (خودمانی) آدم پررو، پر مدعا، بی معرفت، (معمولا با: it) مثل خوک زندگی کردن، د ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(فلزکاری) بستر شمش ریزی، قالب شنی، شن ویژه ریخته گری اهن
زبان زرگری
با هم مثل خوک زندگی کردن، در کثافت زیست کردن
(امریکا - خودمانی) زیر دریایی، زیر دریایی
ترسو، دختر جوان، محبوبه، کبوتر، ساده وگول خور سایر معانی: مسئولیت، وظیفه، کار، کفتر (تیره ی columbidae از راسته ی columbiformes)، رجوع شود به: clay pigeon، دختر، زن جوان، (خودمانی) آدم گولو، ...
سینه کفتری، برامدگی جناغ سینه سایر معانی: (پزشکی) سینه کفتری (پیش آمدگی جناغ سینه در اثر بیماری)، طب سینه کفتری، برامدگی جناه سینه
کفترباز، کبوترباز
پسر ودختر دوقولو، پسرو دختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
(پزشکی - دارای انگشتان پا که به داخل خمیده اند) پا کفتری، انگشت کفتری، دارای پنجه برگشته، دارای پنجه خمیده بداخل
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.