معنی
سایر معانی: (خودمانی) زن شلخته، (خودمانی) آدم پررو، پر مدعا، بی معرفت، (معمولا با: it) مثل خوک زندگی کردن، در کثافت زیستن، (با: out) پرخوری کردن، تا خرخره خوردن، لمباندن، خوک (به ویژه نوع اهلی آن از گونه ی sus scrofa)، کاس، گوشت خوک (بیشتر می گویند: pork یا pig meat)، آدم خوک صفت، پر خور، آزمند، کثیف، چاق، (فلزکاری) شوشه، شمش چدن، چدن خام (pig iron هم می گویند)، قالب چدن ریزی، (خودمانی) پاسبان، پلیس، (ماده خوک) بچه کردن (بیشتر می گویند: to litter)
[عمران و معماری] شمش
[نفت] لوله پاک کن