سینه کفتری، برامدگی جناغ سینه سایر معانی: (پزشکی) سینه کفتری (پیش آمدگی جناغ سینه در اثر بیماری)، طب سینه کفتری، برامدگی جناه سینه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کفترباز، کبوترباز
پسر ودختر دوقولو، پسرو دختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
(پزشکی - دارای انگشتان پا که به داخل خمیده اند) پا کفتری، انگشت کفتری، دارای پنجه برگشته، دارای پنجه خمیده بداخل
طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان، سوراخ، طبقه بندی کردن، خانه خانه کردن سایر معانی: خانک بندی کردن، (در جاکاغذی یا خانک و غیره) قرار دادن، رده بندی کردن، به بعد م ...
(در تمرین تیراندازی شکارچیان) بشقابک سفالی (که به هوا پرتاب می شود و به آن تیر می اندازند)
(جانور شناسی) کبوتر رهرو (ectopistes migratorius که بومی امریکای شمالی بوده و امروزه نابود است)، کبوتر وحشی امریکای شمالی
(کبوتر یا پرنده ای که برای جلب کبوتران یا پرندگان دیگر به کار می رود) مرغ دام، کبوتر دام، مرغ گیرانداز، خبررسان
(جانورشناسی) کفتر جنگلی، کبوتر طوقی (columba palumbus)، کبوتر جنگلی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.