پار [ژئوفیزیک]
تابلوی سرهم بندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبسنگ مرجانی (معمولا کوچک و منفرد)
تخته سرهم بندی، تخته سیم بندی
وصله دار، پینه دار، تیکه تیکه، مرقع
وصله داری، جوربجور، ناجوری
وصلهزنی [مهندسی بسپار - تایر] یکی از روشهای تعمیر تایر که در آن وصلۀ لاستیکی را بر روی تویی سوراخشده میچسبانند
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] ماده لکه گیری
patchouli گ، نعناع هندی، پچولی
کار سرهم بندی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار، چهل تکه، جسته گریخته، وصله دوزی، چهل تکه سایر معانی: آش شله قلمکار، قاتی پاتی، دیمی، ناجور، مرصع
[زمین شناسی] لکه کلسدونی یک کله یا زنگار شیر مانند و نیمه شفاف در یک یاقوت.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.