میانداری [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
ملایمت، اعتدال، میانه روی سایر معانی: میانگیری، میان واری، آرامی، متانت، خونسردی، متعادل سازی، (جلسات و مناظرات و غیره) گردانندگی، همایند سروری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیاده روی، زیادتی، بی اعتدالی سایر معانی: زیاده روی، بی اعتدالی، زیادتی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.