[ گِ رِهْ دَ گِ رِهْ ] (ص مرکب) مشکل در مشکل. پیچیده در پیچیده. پیچیدگی : گرچه گره در گرهش کرده بود برنگرفت از سر این رشته پای.نظامی. در هوس این دو سه ویرانه ده کار فلک بود گره در گره.نظا ...
لغتنامه دهخدا
[ گِ رِهْ زَ دَ ] (مص مرکب) بستن. عقده زدن : موئی چنین دریغ نباشد گره زدن بگذار تا کنار و برت مشکبو شود.سعدی. گره بر سر بند احسان مزن که این زرق و شید است و تزویر و فن. سعدی. خوردهٔ جان م ...
[ گَ رِ زُ ] (اِخ) دهی است از دهستان زوارم بخش شیروان شهرستان قوچان، واقع در ۵ هزارگزی باختر شیروان و ۴ هزارگزی جنوب شوسهٔ عمومی شیروان به بجنورد. هوای آن معتدل و دارای ۱۵۱ تن سکنه است. آ ...
[ گَ رِ چِ ] (اِخ) دهی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در ۲۹۰۰۰گزی شمال باختری شهر نهاوند و ۳۰۰۰گزی باختری راه شوسهٔ نهاوند به کرمانشاه. هوای آن سرد و دارای ۴۹۰ تن سکنه است. آب آنجا ...
[ گِ رِهْ کَ دَ ] (مص مرکب) بند کردن. استوار کردن : گنجه گره کرده گریبان من بی گرهی گنج عراق آن من.نظامی. || گره زدن : دشمن من این تن بدمهر مست کرده گره دامن بر دامنم. ناصرخسرو (دیوان ...
[ گِ رِ هِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) غدد را گویند و آن گرهی است سفید که در میان گوشت میباشد. (برهان) (آنندراج). کنایه از غده باشد. (انجمن آرا). کَین. (منتهی الارب).
[ گَ رْ رِ ] (اِخ) دهی است از دهستان ۳ بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در ۲۷۰۰۰گزی جنوب باختر هرسین و کنار رودخانهٔ گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای ۲۲۵ تن سکنه است. آب آنجا از رودخا ...
[ گِ رِهْ بَ ] (نف مرکب) مقابل گره گشا. (آنندراج). || (اِ مرکب) جوز گره. || کمربند شلوار. (ناظم الاطباء). || گره. تکمه. دکمه : نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه واکرد.حافظ.
[ گِ رِهْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) گره خورده. گره زده : کمند گره دادهٔ پیچ پیچ بجز گرد گردن نمی گشت هیچ.نظامی. رجوع به گره شود.
[ گِ رِهْ گُ ] (نف مرکب) گره گشاینده. گره گشا: در در آن رشته سرگرای بود که کلیدش گره گشای بود.نظامی. تیغ او در مفاصل عدو چون قضا گره گشای. (ترجمهٔ تاریخ یمینی). چو نافه بر دل مسکین من گره ...
[ گِ هِ ] (اِ) سپری که از ترکهٔ بید بافته باشند، من جمله اسلحهٔ پارسیهای قدیم است. رجوع به تاریخ ایران باستان ص ۷۳۰ شود.
[ گِ رِ عَ رَ ] (اِخ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان، کنار راه مالرو گله دار به وراوی. هوای آن گرم و دارای ۶۴ تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و ت ...