[ اُ فَ ] (ع اِ) سخن که بدان کسی را در سوگند افکنند. (منتهی الارب). و الاحلوفة افعولة من الحلف.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع اِ) سوراخ قضیب. سوراخ نره. تحلیل. مخرج بول از شرم مرد. || سوراخ پستان. مخرج شیر از پستان زنان و حیوان ماده. || در تداول فارسی، قضیب. نره. ج، اَحالیل.
[ اِ ] (اِخ) وادیئی است از بلاد کنانة از آنِ بنی نفاثة. (مراصد).
[ اِ لی لِ فَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان بالای نره برای خروج بول باشد.
[ اِ ] (ع مص) سخت سیاه شدن. (زوزنی). سیاه شدن شب و موی و غیر آن.
[ اَ حَ م م ] (ع ص) تیر ناتراشیدهٔ پیکان نانهاده. || سیاه. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || مرد سیاه دندان. (مهذب الاسماء). || اسب سیاه. (مهذب الاسماء). || سپید. (از لغات اضداد است) ...
[ اِ ] (ع مص) ترش مَزه گردانیدن. ترشانیدن. || احماض ارض؛ حمض ناک گردیدن زمین. || احماض اِبل؛ گیاه شور خوردن شتران. || گیاه شور چرانیدن شتر. || شور و ترش شدن. || بازگردانیدن کسی ...
[ اَ لُ اَ ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) باروبندیل. باروبنه. خواروبار.
[ اِ ] (ع مص) احمام ماء؛ گرم کردن آب. || قضا و تقدیر کردن خدای تعالی چیزی را برای کسی. || نزدیک شدن. || حاضر آمدن. || در اندوه انداختن. || شستن خود را به آب گرم و به آب سرد. | ...
[ اَ مَ ] (اِخ) او راست: کتاب مساحة الاشکال البسیطة والکریة.
[ اَ مَ ] (اِخ) رجوع به آق قویونلو شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) نام چند تن از سلاطین عثمانی: احمد اول رجوع به احمد اول شود. احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد سوم رجوع به احمد ثالث شود.