احمام
معنی
[ اِ ] (ع مص) احمام ماء؛ گرم کردن
آب. || قضا و تقدیر کردن خدای تعالی
چیزی را برای کسی. || نزدیک شدن.
|| حاضر آمدن. || در اندوه
انداختن. || شستن خود را به آب گرم و
به آب سرد. || احمام ارض؛ تب ناک
گردیدن زمین. || تب دادن.
(منتهی الارب). تب آوردن. (تاج المصادر).
|| تب زده و بیمارغنج شدن.
|| تقدیر شدن از سوی خدای تعالی.
|| احمّه اللََّه؛ سیاه گردانید او را خدای.
(منتهی الارب).