غصب کردن؛ بهزور و ستم چیزی را گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
۱. بهناگاه کسی را کشتن. ۲. پنهانی کشتن. ۳. هلاک کردن.
= غِرّ
= غرض
غریبتر؛ باغرابتتر.
دزد.
۱. گران کردن نرخ. ۲. گرانبها یافتن. ۳. گران خریدن. ۴. جوشانیدن.
= غَلَق
= غُل
= غول qul
= فؤاد
= افضل