هرگونه برگهای که از طرف کسی یا ادارهای رسماً برای کسی فرستاده میشود و مطلبی را به او خاطرنشان میکند: اظهارنامه گمرکی، اظهارنامه مالیاتی.
فرهنگ فارسی عمید
۱. زندگانی کردن. ۲. روزی فراهم آوردن.
یاری کردن؛ یاری دادن؛ کمک کردن.
۱. اعتماد. ۲. قدر؛ منزلت. ۳. آبرو. ۴. (اقتصاد) حق خرید کالا یا استفاده از خدمات بدون پرداخت فوری پول. ۵. راستی؛ درستی. ۶. [قدیمی] چیزی یا کسی را با دیگری قیاس کردن. ۷. [قدیمی] چیزی ر ...
ستم کردن؛ بیداد کردن.
۱. میانهروی. ۲. (اسم) حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت. ۳. میانهحال شدن. ۴. برابر شدن. ۵. [قدیمی] راست شدن. * اعتدال خریفی: (نجوم) اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می ...
۱. عزلت گزیدن؛ گوشهنشین شدن. ۲. کنارهگیری کردن؛ به یک سو شدن؛ گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
۱. فشردن. ۲. فشردن انگور یا جامه که آب آن گرفته شود. ۳. بیرون آوردن مال از دست کسی بهعنوان غرامت یا به جهت دیگر.
اهتمام ورزیدن به کاری؛ توجه داشتن به امری یا کسی.
آماده گردانیدن؛ مهیا ساختن.
= عذر
۱. عذر آوردن؛ بهانه کردن. ۲. عذر خواستن. ۳. ترساندن.