= سوس٢
فرهنگ فارسی عمید
۱. حاضر؛ آماده؛ مستعد. ۲. شایسته؛ مناسب.
= مهیاوه
۱. (حقوق، فقه) ویژگی زمین خشک، بایر، و ویران که مالک نداشته باشد. ۲. [قدیمی] بیجان؛ مرده.
= میثاق
رویاروی شدن؛ روبهرو شدن با کسی.
= مادّه * مواد اولیه: هر نوع مادۀ خامی که برای تهیۀ چیزی به کار میرود.
۱. با هم به یک آبشخور وارد شدن. ۲. باهم در یکجا فرود آمدن.
۱. روبهرو. ۲. برابر.
یاری دادن؛ به هم کمک کردن با دادن مال.
= موطئ
= موطن