مرد روحانی یا کاهن بودایی در طریقۀ لامائیسم.
فرهنگ فارسی عمید
نظریۀ لامارک طبیعیدان فرانسوی (۱۷۴۴ـ۱۸۲۹میلادی) دربارۀ تغییر انواع موجودات که مبنای تحقیقات داروین دربارۀ تکامل موجودات بوده است.
۱. به شکل «ل». ۲. (زیستشناسی) = استخوان * استخوان لامی
قصیدهای که با قافیۀ لام باشد.
کاسۀ بزرگ؛ تغار گلی.
تکاندهنده؛ جنباننده.
مادهای چرب زردرنگ که از پشم گوسفند گرفته میشود و در بعضی از پمادها، کرمها، و صابونها به کار میرود.
۱. عالم غیرمادی؛ عالم غیب؛ ملکوت. ۲. الوهه؛ خداوندی. δ در اصل لاه به معنی اله بوده، «واو» و «تا» برای مبالغه به آن افزوده شده، مانند «واو» و «تای» جبروت.
قاش خربزه یا هندوانه و امثال آنها.
از مردم لاهیجان.
گل سفیدی که با آن دیوار خانه را سفید میکردند.
= لابه