(اِ) نامی است که در مصر به زوفاء رطب دهند. (ضریر انطاکی در کلمهٔ زوفا رطب).
لغتنامه دهخدا
(فرانسوی، اِ) نام ماشینهائی مرکب از دو استوانهٔ فولادی که بر روی هم قرار دارند و در دو جهت مختلف به گردش درآیند و میان آنها قطعات و صفحات فلزی برای مسطح شدن و یا ورقه شدن قرار دهند. ... ...
(اِخ) نام شهری است از تسالی. این شهر نام خود را به جنگ «لامیاک» که میان یونان و مقدونیه پس از مرگ اسکندر (۳۲۳) درگرفت داده است. امروز لامیا شهری است نزدیک خلیج لامیا دارای ۱۴۷۰۰ تن سکنه ...
[ می یَ ] (اِخ) نام دیهی است به یمن. (منتهی الارب).
[ می یَ تُلْ عَ جَ ] (اِخ) قصیده ای است به قافیهٔ لام به عربی از مؤیدالدین اسماعیل بن حسین بن علی فخرالکتاب العمید الطغرائی متوفی به سال ۵۱۴ هـ . ق. و آن را به سال ۵۰۵ در بغداد گفته و مطل ...
(اِخ) نام شهری به اندلس. (الحلل السندسیه ج ۱ ص ۴۱).
(اِخ) (اقوام...) قبیله ای از اعراب که از ددان بن یقشان بوجود آمدند. (سفر پیدایش ۲۵ : ۳) (قاموس کتاب مقدس).
[ نِ ] (اِ) جُلبکهائی در دریای شمال بنام لامیناریا پراکنده است که به سنگها چسبیده و دو نوع آن مشهور است یکی لامینر قندی که بشکل برگی چین خورده و بطول چند متر و بعرض ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر است و ...
قصیدهای که با قافیۀ لام باشد.
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ بُلْ حُ سَ نِ سَ ] (اِخ) یکی از شیوخ طریقت است و در مائهٔ چهارم هجری میزیست. او راست: تاریخ ولات خراسان. رجوع به نامهٔ دانشوران ج ۳ ص ۹۲ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.