۱. روز بعد از امروز. ۲. [مجاز] روز قیامت: هم امروز از پشت بارت بیفگن / میفگن به فردا مر این داوری را (ناصرخسرو: ۱۴۲). ۳. [مجاز] زمان آینده؛ آینده. * فردای قیامت: [مجاز] روز قیامت؛ روز ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. [مقابلِ امروزین] مربوط به فردا. ۲. [مجاز] مربوط به آینده.
نوعی ماشین تراش ابزارهای فلزی.
شیاف.
۱. زور و فشار. ۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.
۱. = فرسودن ۲. فرساینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): طاقتفرسا، دستفرسود جود تو شده گیر / تروخشک جهان جانفرسای (انوری: ۴۵۰).
= فرسودن
درخور فرسوده شدن: روی به دانش نه و رنجه مکن / دل به غم این تن فرسودنی (ناصرخسرو: ۴۹۹).
۱. تنۀ درخت. ۲. چوب یا تیر بزرگی که در ساختن سقف خانه به کار میرود: بامها را فرسپ خرد کنی / از گرانیت، گر شوی بر بام (رودکی: ۵۲۵ حاشیه).
۱. وقت مناسب برای کاری. ۲. زمان؛ وقت. * فرصت دادن: (مصدر لازم) وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری. * فرصت داشتن: (مصدر لازم) وقت مناسب داشتن برای انجام دادن کاری. * فرصت&z ...
= فرضه
زورگو؛ ستمگر؛ متکبر. δ دراصل لقب عمومی پادشاهان قدیم مصر بوده است.