= سمانه٢
فرهنگ فارسی عمید
= سقف
۱. رواقخانه. ۲. پرده که از سقف آویخته باشند. ۳. کالبد هرچیز.
نشانه؛ نمونه؛ نماد.
۱. دارای عادت به پیگری مُصرانه و معمولاً ناپسند: گدای سمج. ۲. مُصر؛ پیگیر. ۳. [قدیمی] قبیح؛ زشت؛ ناپسند.
۱. سرداب. ۲. نقب؛ راه زیرزمینی. ۳. زندان زیرزمینی: در سمجی چون توانم آرمیدن / کز تنگی آن نمیتوان خسبیدن (مسعودسعد: ۵۹۷). ۶. آغل گوسفند در کوه یا زیر زمین؛ سنب.
وسیلهای برای تقویت امواج صوتی که برای بهتر شنیدن در گوش گذاشته میشود.
قطعۀ موسیقی، شامل چهار بخش که توسط یک ارکستر کامل نواخته میشود.
جامۀ کهنه.
فربه شدن؛ چاق شدن؛ فربهی؛ چاقی.
کسی که بدنی لطیف، سفید، و خوشبو دارد.
= سیمان