= زاویه
فرهنگ فارسی عمید
تندباد؛ گردباد.
= زودتر
۱. [مقابلِ دیر] پیش از وقت. ۲. (قید) تند؛ باشتاب؛ سریع.
زود؛ بهزودی.
۱. زودبهزود؛ تندتند. ۲. بهزودی. ۳. شتابان؛ بهتعجیل.
بدیهه؛ شعر و سخنی که زود و بیتٲمل گفته شود.
۱. آنچه زود پخته میشود. ۲. (اسم، صفت فاعلی) نوعی دیگ که غذا در آن زودتر پخته میشود.
ظرف آبی که زردشتیان هنگام خواندن یسنا با هوم و برسم در پرستشگاه حاضر میکنند و موبد با خواندن آیات اوستایی آن را تقدیس میکند.
پهلوان.
زورمندی؛ نیرومندی.
ورزشگاه؛ محل مخصوص ورزشهای باستانی.