پایور شهربانی نظیر ستوان ارتش.
فرهنگ فارسی عمید
= رسول
۱. [جمع: رسوم] سنت و قاعدۀ متداول میان افراد یک جامعه؛ آیین. ۲. (اسم مصدر) (ریاضی) نمایش شکلها بر روی یک سطح بهوسیلۀ خطوط. ۳. [عامیانه] شکل یا خطی که روی کاغذ میکشند. ...
۱. نفوذ کردن. ۲. [قدیمی] ثابت و استوار شدن؛ پابرجا شدن.
۱. اندکاندک و ریزهریزه آمدن باران. ۲. پاشیدن. ۳. (اسم) قطره.
به راه راست رفتن؛ رستگاری.
ترتیزک؛ ترهتیزک.
۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده. ۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام. ۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن. ۴. شاخۀ علمی یا درسی. ۵. آنچه از خمیر آ ...
۱. چکه؛ قطره. ۲. آب که از چیزی تراوش کند.
مکیدن؛ مکیدن آب یا مایع دیگر.
۱. تیرانداختن؛ با تیر زدن. ۲. تندوتیز به کسی نگریستن. ۳. با زبان طعنه زدن.
۱. رشته. ۲. رسن؛ طناب باریک.