کسی که خود را از انجام کارهای ناپسند نگه میدارد؛ بردبار؛ شکیبا؛ خویشتندار.
فرهنگ فارسی عمید
= خودرو xodru
۱. (زیستشناسی) ویژگی گیاهی که تخم آن را نکاشته باشند و به خودی خود روییده باشد؛ خودرسته. ۲. [مجاز] ویژگی کسی که بدون تعلیم و تربیت رشد کرده باشد.
آنکه صورت یا سیرت خود را آراسته است.
ویژگی کسی که کردار و رفتار خود را میستاید و از فضلیت و برتری خود صحبت میکند.
خود را ستودن؛ خوبیهای خود را برشمردن.
ویژگی آنچه بدون آتش روشن میشود.
خودکشی با آتش.
ویژگی سرزمین، استان، یا کشوری که در اداره کردن بعضی از امور خود آزادی دارد و در پارهای از امور اقتصادی و سیاسی تابع یک کشور نیرومند است.
قلمی با محفظۀ جوهر و بدون نیاز به زدن در دوات.
درخور؛ سزاوار؛ شایسته؛ لایق.
۱. فروبردن غذا از گلو؛ چیزی در دهان گذاشتن و فرودادن. ۲. [مجاز] به ناروا تصرف کردن: با کلک پولم را خورد. ۳. [عامیانه، مجاز] جلوگیری از بروز حالتی مانند گریه یا خنده: گریهاش را خورد ...