۱. پارچۀ زبر و ضخیم که از کنف یا الیاف بعضی گیاهان دیگر بافته میشود و از آن کیسههای بزرگ درست میکنند. ۲. کیسهای که از این نوع پارچه ساخته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
وسیلهای مسطح و سهگوش به شکل مثلث قائمالزاویه که برای رسم خط عمود یا رسم زاویۀ قائمه استفاده میشود
۱. تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن میگذارند. ۲. میله یا تکۀ آهن که در ماشینها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن میکوبند.
۱. سنگ گرانبها از قبیل مروارید، الماس، یاقوت، فیروزه و امثال آنها. ۲. (فلسفه) جوهر. ۳. [قدیمی، مجاز] اصل؛ نژاد.
آنچه در آن جواهر نشانده باشند.
درخشان مانند گوهر.
آنکه گوهر را بسنجد؛ جواهرسنج.
پاشندۀ گوهر؛ گوهرافشان.
دارای گوهر؛ مزّین به جواهر.
= گواره۱: وای از آن آوا که گر گوپاره آنجا بگذرد / بفکند نازادهبچه باز گیرد زادهشیر (منجیک: ۲۲۹).
= کوژ
۱. سخنگویی. ۲. پنداری؛ پنداریا؛ ظاهراً.