معنی

شالوده، تخت، زیر، کف پا، تخت کفش، قسمت ته هر چیز، یگانه، تنها، منحصر بفرد، فردی، تخت زدن
سایر معانی: (کفش یا جوراب و غیره) تخت انداختن، کف جوراب، کف کفش، زیره، هملخت، تک، انحصاری، (به ویژه زن) مجرد، بی شوهر، (جانور شناسی) ماهی حلوا (انواع ماهی های پهن به ویژه تیره ی soleidae)، بکفش تخت زدن
[زمین شناسی] پایه، کف زمین
[ریاضیات] تنها، فقط
[کوه نوردی] زیره

دیکشنری

تنها
اسم
throne, couch, soleتخت
sole, metatarsusکف پا
infrastructure, foundation, base, kernel, texture, soleشالوده
soleتخت کفش
bottom, soleزیر
soleقسمت ته هر چیز
فعل
soleتخت زدن
صفت
only, alone, single, lonely, lone, soleتنها
only, unique, one, soleیگانه
individual, exclusive, sole, particular, monopolizedمنحصر بفرد
individual, single, soleفردی

ترجمه آنلاین

تنها

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.