معنی

قسمت، قطعه، بخش، خیش، حصه، بهره، سهم، سهمیه، قیچی کردن، بخش کردن، سهم بردن، تسهیم کردن
سایر معانی: لخت، بخشه، پرمه، بون، بهر، برخ، نقش، رل، سهم شرکت یا کارخانه، تقسیم کردن، حصه کردن، قسمت کردن، مشترکا استفاده کردن (از چیزی)، در میان گذاشتن، سهیم بودن، شریک بودن، انباز بودن، هم سود بودن، هم بهره بودن، دانگ، برخه، (دستگاه شخم و غیره) تیغه، لبه ی خیش (plowshare هم می گویند)
[کامپیوتر] سازمانی از استفاده کنندگان سیستم های کامپیوتری متوسط و بزرگ IBM که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است .
[حقوق] شرکت کردن، شریک شدن، تسهیم کردن، سهم، حصه، بخش
[نساجی] سهم - سهم بردن - سهم بندی کردن
[ریاضیات] سهم، تقسیم کردن، به صورت مشترک استفاده کردن

دیکشنری

اشتراک گذاری
اسم
share, contribution, portion, stock, allotment, quotaسهم
quota, share, stockسهمیه
share, doleحصه
plow, miner, tilling, rooter, ploughshare, shareخیش
section, part, sector, department, segment, shareبخش
interest, portion, share, lotبهره
section, portion, segment, department, chapter, shareقسمت
piece, segment, part, fragment, passage, shareقطعه
فعل
share, apportion, assign, divide, lot, ministerبخش کردن
share, portion, whack, whack upتسهیم کردن
partake, shareسهم بردن
snip, share, shearقیچی کردن

ترجمه آنلاین

به اشتراک بگذارید

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.