presentiment
معنی
دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت بچیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش
سایر معانی: دلواپسی، دلشوره، (از چیز بد) پیش آگاهی
سایر معانی: دلواپسی، دلشوره، (از چیز بد) پیش آگاهی
دیکشنری
پیش فرض
اسم
apprehension, presentimentدلهره
sense, feeling, sensation, presentiment, energyحس
presentimentعقیده قبلی نسبت بچیزی
presentimentروشن بینی قبلی
presentimentاحساس وقوع امری از پیش
ترجمه آنلاین
ابراز وجود
مترادف
apprehension ، apprehensiveness ، discomposure ، disquietude ، disturbance ، fear ، feeling ، feeling in bones ، foreboding ، forecast ، forethought ، funny feeling ، handwriting on wall ، hunch ، intuition ، misgiving ، perturbation ، premonition ، prenotion ، presage ، sinking feeling ، vibes ، worriment