رجوع شود به: linguistic geography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی سایر معانی: (معمولا جمع - بررسی عقاید از راه استدلال و منطق و معمولا از طریق پرسش و پاسخ) جدل، احتجاج، فرنودآوری، اندیش سنجی، بحث منطقی، (معمولا جمع - رو ...
لهجهای، منطقی، جدلی، مناظرهای، گویشی سایر معانی: وابسته به فرنودآوری و احتجاج، فرنودین، برهانی، اندیش سنجانه
[ریاضیات] قیاس جدلی
ازراه مناظره ومنطق
منطقی، منطق دان، پیرو منطق استدلالی، اهل مناظره سایر معانی: (نادر - متخصص در استدلال و منطق به ویژه به روش دیالکتیکی) فرنودگر، اندیش سنج
(زبان شناسی) گویش شناسی، لهجه شناسی، گویش شناسی، علم منطق جدلی، علم بحک
(زبان شناسی) گویش های امریکایی (که عبارتند از گویش شمالی و گویش ایالت های مرکزی و گویش جنوبی)
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.