hardscrabble
/ˈhɑːrdˌskræbəl/

معنی

پرمشغله، سخت مشغول، دارای زندگانی سخت و مشکل
سایر معانی: کم تولید، کم بازده، کم فرآور، کم حاصل، کم بر

دیکشنری

خرابکاری
صفت
hardscrabble, preoccupiedپرمشغله
hardscrabbleسخت مشغول
hardscrabbleدارای زندگانی سخت و مشکل

ترجمه آنلاین

سخت نویسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.