فروگشت [زیستشناسی] فرایندهای شیمیایی تخریبی در موجودات زنده
واژههای مصوب فرهنگستان
دگرگونی، نابود کننده، فروساخت، سوخت موادغذایی دربافت ها سایر معانی: (گیاه شناسی - جانورشناسی - تنکرد شناسی) فرو سوخت (فرآیند گیاهی و حیوانی که طی آن بافت زنده تبدیل به انرژی و فضولات می گردد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروگشته [ریاضی] ترکیب حاصل از فروگشت
فضولات و آخال ناشی از فروسوخت یا گوهرش (رجوع شود به: catabolism)
(گیاه شناسی - جانورشناسی - تنکرد شناسی) فروسوخت کردن، فروگوهرش کردن (رجوع شود به: catabolism)، دگرگون شدن مواد غذایی دربافت ها
[زمین شناسی] گسله سنگی به هم پیوسته که در اثر لغزش بین دانه ای در حین گسلش تشکیل شده است.
[زمین شناسی] بلوری بزرگ که بازمانده کاتالاز ناقص می باشد.
تنشآواری [ژئوفیزیک] مربوط به سنگی که براثر تنش مکانیکی شدید در جریان دگرگونی دینامیکی، در عمق پوسته به وجود آید
(سنگ شناسی - وابسته به دش دیسگی و خرد شدگی سنگ های دگرگونی) فروشکن
[زمین شناسی] دگرگونی دینامیکی بر اثر حرکات تکتونیکی پوسته زمین و فشارهای جهتداری که منجربه ایجاد گسلهای بزرگ، چینها و وراندگیهای مهم می شود، در ساخت سنگهای سطوح فوقانی پوسته تغییراتی ایجاد م ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.