[کامپیوتر] ارتباطات بدون سیم - انتقال سیگنالهای الکترومغناطیسی بدون کابل از جایی به جای دیگر، که معمولاً با استفاده از نور مادون قرمز یا امواج رادیویی انجام می شود.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] قرارداد شبکه محلی بیسیم
[برق و الکترونیک] ایستگاه بیسیم
[برق و الکترونیک] هدفون استریو بی سیم هدفون استریویی که شامل گیرنده رادیویی در داخل خود است این هدفون سیگنالهای استریو و تلویزیون را در بسامد حدود 900 MHz دریافت می کند تا امکان شنیدن را در ...
سیم تلگراف و تلفن، سیم هادی
کارخانه ی سیم سازی
[زمین شناسی] بنگرید : Wisconsinan.
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...
ضرب المثل
متظاهر به عقل و درایت، عاقل نما، مدعی همه ی فنون، ادعای فضل کننده، فضل فروش، کسیکه ادعای عقل میکندولی نادان است، ابله، احمق، کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
لغز، حرف کنایه دار یا شوخی امیز، حرف کنایهدار زدن سایر معانی: تمسخر، جواب بی ادبانه، گستاخی(در کلام)، قلمبه گویی، حرف گوشه دار، کنایه، حاضر جوابی، پیش جوابی، متلک، شوخی کردن، لطیفه گویی کردن ...
بدهیچکس رانخواهید