چکمه ترکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منبع، سر چشمه سایر معانی: مظهر [زمین شناسی] سرچشمه فورانی رود - سرچشمه یک رود را گویند.
(انگلیس - عامیانه) چکمه
کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن سایر معانی: (خودمانی) خلف وعده کردن، نکول کردن، (پرداخت وام یا مبلغ باخته در قمار) طفره زدن، وابسته به سرزمین ویلز (در انگلیس) و مردم آن (the we ...
welch والش، اهل استان ولزانگلستان، زبان ولز
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ca2Mg4(Mn,Fe)Sb+++++2O2[Si3Be2O18
(آلمانی) جهان بینی، بینش جهانی
سبک وزن سایر معانی: (کشتی و مشت بازی و غیره) سبک وزن (کمتر از 66/68 کیلوگرم)، سبک وزن کمتر از ‡41 پوند
(آلمانی) دردمندی به خاطر اوضاع جهان، جهان درد، جهان افسوس
[زمین شناسی] آشکوب اروپایی: بالای میوسن میانی (بالای لدین و زیر اورسین).
دمل، غده، ورم روی پوست سایر معانی: غده ی چربی (به ویژه در پوست سر)، پیه آمو، (نام یکی از حروف الفبای انگلیسی کهن که امروزه به صورت w نشان داده می شود) ون، طب ورم روی پوست
فاحشه، دختر، دختر دهقان، دختر بازی کردن سایر معانی: (تحقیرآمیز یا مزاح آمیز) دخترک، زن جوان، (قدیمی) دختر دهاتی، (قدیمی) کلفت، مستخدمه، (قدیمی) زن هرزه