دام پزشک، کهنه سرباز، بیطاری کردن سایر معانی: مخفف:، (عامیانه - جانور را) درمان کردن، دامپزشکی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(گیاه شناسی) خلماش (جنس lathyrus از خانواده ی pea)، خلماش چمنی
[علوم دامی] غشای ویتلین، غشای سلولی اووسیت .
(امریکا) سازمان رزم دیدگان جنگ های برون مرزی
دام پزشک، بیطار سایر معانی: دامپزشک، بیطار
رد، منع، حق رد، رای مخالف، نشانه مخالفت، رد کردن، رای مخالف دادن، قدغن کردن سایر معانی: وتو کردن، بازداری، حق وتو، (امریکا) حق رییس جمهور یا فرماندار ایالت به وتو کردن لوایح پارلمانی (اگر لا ...
[کوه نوردی] شیشه ـ یخ
مضطرب، اشفته، دل ازار، رنجش امیز سایر معانی: مزاحم، دردسردهنده، آزاردهنده، پرزحمت، پردردسر [حقوق] ایذایی، مزاحم، بدون دلیل منطقی یا عذر موجه
[حقوق] موضوع حقوقی لاینحل
نشان، درفش، پرچم، بیرق، پرچم نصب شده در میدان سایر معانی: (روم باستان) پرچم، پرچم نظامی، پرچم هنگ، (روم باستان) هنگ، گروهی که زیر یک پرچم خدمت می کردند
ازردن، متغیر کردن، متلاطم ساختن، خشمگین کردن
[علوم دامی] volatile fatty acid ؛ اسید های چرب فرا