absurdly, adv•به طور نامعقول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی :Cu++Mn+++6SiO12 NAME - نام آن از زمین شناس آلمانی Irmgard Abs-Wurmbach (1938)-, گرفته شده است.
ابوسمبال (دهکده ای در جنوب مصر - دارای آثار تاریخی سیزده قرن قبل از میلاد)
امیرنشین ابوظبی
فقدان نیروی اراده، ضعف اراده، سستی سایر معانی: (روان شناسی) بی ارادگی، فقدان اراده و قدرت تصمیم گیری (aboulia هم می نویسند) [روانپزشکی] بی ارادگی
بى اراده، فاقد اراده
طب دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
فراوانی، وفور، فزونی، سرک سایر معانی: وفور نعمت، ثروت، غنا [علوم دامی] 1) وفور، فراوانی 2) تعداد گیاهان یا حیوانات برای هر واحد منطقه. [شیمی] وفور، فراوانی [زمین شناسی] وفور، فراوانی، فراوان ...
فراوان، وافر، بسیار سایر معانی: سرشار، غنی، ثروتمند، پرنعمت
abundantly, adv•به حد وفور، به فراوانی، بسیار
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهانی، سب، فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، ب ...
[حقوق] سوء استفاده از اختیارات