نصیحت امیز، توبیخى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
التصاق
(گیاه شناسی) توام، به هم چسبیده (مثل کلاهک قارچ و ساقه)، متصل، حاصل، اندوخته، فراگرفته، بهم چسبیده، توام، مربوط باعضاء تناسلی توام
گرفتاری، خرخشه سایر معانی: هیاهو، قیل و قال، بیا و برو، هیجان، شر و شور، جنجال، atdo : مصدرحال فعل do to مثل ado have to بمعنی کارداشتن پرمشغله بودن
(خوراک فیلیپینی) ادوبو
بلوغ، نو جوانی، دوره جوانی، دورهء شباب سایر معانی: سنین بین بلوغ و کمال، شباب، بلوه، رشد [بهداشت] نوجوانی
جوانی، شباب
نوجوان، جوان، بالغ، رشید سایر معانی: کم تجربه، خام، خام دست، وابسته به نوجوانی، بالغ (از سن بلوغ تا حدود بیست و یک سالگی) [بهداشت] نوجوان
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود، معشوق دلارام، گل الاله
اتخاذکردنی، پذیرفتنی
انتخابی، اقتباسی، مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی سایر معانی: منتخب، برگزیده، (به فرزند خواندگی یا پدر خواندگی و غیره) پذیرفته شده، اتخاذی
adorableness : شایستگی ستایش، قابلیت پرستش، ستودنی