adolescence
/ˌædəˈlesəns/

معنی

بلوغ، نو جوانی، دوره جوانی، دورهء شباب
سایر معانی: سنین بین بلوغ و کمال، شباب، بلوه، رشد
[بهداشت] نوجوانی

دیکشنری

بلوغ
اسم
puberty, maturity, maturation, adolescence, pubescence, nubilityبلوغ
adolescenceنو جوانی
adolescenceدوره جوانی
adolescenceدورهء شباب

ترجمه آنلاین

نوجوانی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.