adolescence
معنی
بلوغ، نو جوانی، دوره جوانی، دورهء شباب
سایر معانی: سنین بین بلوغ و کمال، شباب، بلوه، رشد
[بهداشت] نوجوانی
سایر معانی: سنین بین بلوغ و کمال، شباب، بلوه، رشد
[بهداشت] نوجوانی
دیکشنری
بلوغ
اسم
puberty, maturity, maturation, adolescence, pubescence, nubilityبلوغ
adolescenceنو جوانی
adolescenceدوره جوانی
adolescenceدورهء شباب
ترجمه آنلاین
نوجوانی
مترادف
boyhood ، girlhood ، greenness ، juvenility ، minority ، pubescence ، spring ، teens ، youth ، youthfulness