ناپایدار، فانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نوشته شده با دست ) خطی، دست نوشته، دست نگاشته، دست نگاشته a handwritten book کتاب خطی
قانون غیر مدون، قانون غیر مندرج، قانون سنتی، قانون عرفی، قانون ننوشته، عرف، رسم متداول [حقوق] قوانین غیر موضوعه، قانون غیر مدون (از قبیل عرف و رویه قضایی)
شمااشتباه کردید، عقیده یاسخن شمادرست نیست، حق باشمانیست
دارای پشت، پشتی دار، پشت گرم سایر معانی: دارای پشتی یا تکیه گاه (معمولا در مورد صندلی و غیره)
سرگذشت، تقدیر، سرنوشت، فلک، ابشخور، نصیب و قسمت سایر معانی: قضا و قدر، قسمت، فرجام، عاقبت
اصول، طریقت، گفته، تعلیم، مکتب، حکمت سایر معانی: (جمع) تعالیم، آموزه، (مذهب و حزب و غیره) اعتقاد، (جمع) معتقدات، مرام، آیین، شریعت، اصل علمی، سیاست، اصل سیاسی، روش سیاسی، بربست، هند، بنداد، ...
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...
زبان طبیعی [کامپیوتر] زبان طبیعی .
تقدیر، سرنوشت، فلسفه جبری، جبر و تفویض سایر معانی: (الهیات) فلسفه ی جبری، (فلسفه ی calvin: پیشگزینی انسان ها توسط خدا برای بهشتی یا دوزخی بودن) فلسفه ی پیش گزینی، جبر وتفوی
مطبوعات، اوراق چاپی سایر معانی: مطبوعات، اوراق چاپی
قانون مبتنی بر تجربه (نه از روی موازین علمی)، حساب انگشت، حساب تخمینی و فرضی [شیمی] قاعده سر انگشتی، قانون مبتنی بر تجربه (نه از روى موازین علمی )، حساب انگشت، تخمین کلی (مفید ولی نه خیلی دق ...