بدبینی، صفت بد، بدی مطلق، فلسفه بدبینی سایر معانی: بدبینی (در برابر: خوش بینی optimism)، (فلسفه) پیروی از آیین بدبینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مو، کرک، پشم، نخ پشم، جامه پشمی سایر معانی: نخ پشمی، پارچه ی پشمی، جامه ی پشمی، پشمینه، پشمین (woolen هم می گویند)، هر چیز پشم مانند، (به ویژه روی بدن برخی حشرات یا برگ گیاه) کرک، (انسان) مو ...