اسب بارکش، یابو، ادم زحمتکش سایر معانی: اسب کار (برای شخم زنی و باربری و غیره نه سواری)، کارگر پرکار، کارگر زحمت کش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پر کار، سخت کوش، مشتاق و ساعی، (امریکا - خودمانی - معمولا با تداعی منفی) آدم پر جنب و جوش، دائم در تقلا، همیشه در تکاپو، بیش از حد مشتاق، کاسه گرم تر از اش
ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، برش، ضربه، مزدور، زخم زدن، بریدن، خرد کردن، بیل زدن سایر معانی: (با ساطور یا کارد ...