دوره گردی، کمارگر دوره گرد سایر معانی: (امریکا)، کارگر روزمزد کشاورزی، کارگر سیار، ولگرد، قلندر، هشنگ، الدنگ، آس و پاس، بی سروپا، دوره گردی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احمق، معتاد به مشروبات، مشروب خوارافراطی، احمق کردن، مست کردن سایر معانی: همیشه مست، دایم الخمر، مست لایعقل، میخواره، ساده لوح [برق و الکترونیک] small- outine transistor-ترانزیستور با پایه ه ...
دائم الخمر، نوشابه خور سایر معانی: میگسار، نوشابه فروش