(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بریده نشده، قطع نشده، از هم جدا نشده سایر معانی: (به ویژه کتاب) صفحه بری نشده، حاشیه بری نشده، (جواهر) نتراشیده، تراش داده نشده [نساجی] نبریده-بریده نشده