زمین مرطوب سایر معانی: (معمولا جمع)، مرداب، باتلاق، تالاب [خاک شناسی] اراضی خیس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تالابسازی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] فعالیتهایی که برای ایجاد تالابهای جدید یا احیای تالابهای ازدسترفته انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تأمین هزینۀ تالاب [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] پرداخت پول به صندوقی که فعالیتهای مربوط به احیای تالابها را تأمین مالی میکند ...
حاشیۀ تالاب [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] زمینهای معمولا خشک مجاور تالاب که گیاهان و جانوران آن به آب تالاب وابستهاند ...
[زمین شناسی] سرزمین مرطوب - ناحیه ای از زمین است که اغلب مرطوب است و خاک آن اغلب اکسیژن کمی دارد . و گیاهان آن به زندگی در خاک مرطوب خو گرفته اند .
باتلاق، باطلاق، گنداب، لجن زار، سیاه اب، لرزیدن، در باتلاق فرو رفتن سایر معانی: (معمولا با: down) در گل فرو رفتن، در باتلاق گیر کردن، گیرافتادن، (زمین نرم و خیس که از فساد و تلاشی خزه و برگ ...
سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش آبگاه [عمران و معماری] زمین ماندابی - زمین شوره زار [زمین شناسی] زمین باتلاقی
باتلاق سایر معانی: (نادر) باتلاق، مرداب، marsh : باتلاق، لرزیدن، لرزاندن
مرداب، باتلاق سایر معانی: زمین باتلاقی، زمین بسیار مرطوب (به ویژه اگر قابل کشت باشد)
زمینهای معمولا خشک مجاور تالاب که گیاهان و جانوران آن به آب تالاب وابستهاند [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]