رطوبت، تری، اشکبار، خیس، مرطوب، تر، بارانی، خیس خوردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیساندن، تر کردن، نمناک کردن سایر معانی: مه آلود، ابر گرفته، نم دار، هنوز خشک نشده، به کمک آب، با آب، همراه با آب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] دماسنج تر و خشک
(مشروب فروشی یا رستوران و غیره) پیشخوان دارای شیر آب و جای ظرفشویی
[نفت] حفاری تر
پَرگنۀ مرطوب [زیستشناسی - میکربشناسی] ← پَرگَنۀ براق
واژههای مصوب فرهنگستان
برج خنککن تر [مهندسی بسپار] برجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
برج خنککن تر [مهندسى شيمى] برجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
سازنده چلیک برای مایعات
[آب و خاک] روز مرطوب
هضم تر [مهندسی محیط زیست و انرژی] فرایند تثبیت پسماند جامد که در آن پسماندهای آلی جامد در برکۀ روبازِ هضم قرار داده میشوند تا تجزیۀ بیهوازی شوند ...
احتلام [علوم سلامت] انزالی که در خواب رخ میدهد
تمرین آبی [حملونقل هوایی] تمرین آموزشی خدمه برای سوار شدن به قایق نجات شناور در آب یا برای سوار شدن از آب به درون هواگرد یا سوار شدن به هواگرد مستقیما از در ورود و خروج آن ...