جوشمان [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] مجموعۀ سرهمشدۀ قطعات براثر جوشکاری
واژههای مصوب فرهنگستان
قطعات بهم جوش خورده، چیز جوش خورده سایر معانی: چیز جوش خورده، قطعات بهم جوش خورده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجموعۀ سرهمشدۀ قطعات براثر جوشکاری [مهندسی مواد و متالورژی]