ظرفیت مسیر [حملونقل درونشهری - جادهای] حداکثر فضای موجود برای جابهجایی مسافر یا بار در وسایل نقلیۀ یک مسیر که از یک نقطه در هر ساعت و در یک جهت مشخص بدون توقف می&zwnj ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سرفاصلۀ مسیر [حملونقل ریلی] حداقل فاصلۀ گذر قابلِدستیابی در خطوط آزاد بدون ایستگاه
[حقوق] حق العبور، اجازه نصب تیر تلفن، برق و لوله آب در ملک غیر، وجه پرداختی بابت چنین اجازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راه خروج سایر معانی: (امریکا-عامیانه) غیرعادی، ناروال، عجیب و غریب، استثنایی
سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد سایر معانی: رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده
بی راه، بدون جاده سایر معانی: بی راه، بدون جاده
ایستگاه تلاقیـ سبقت [حملونقل ریلی] نیمایستگاهی که اغلب برای سبقتگیری قطار تندرو از قطار کندرو یا برای آزاد کردن مسیر حرکت دو قطار مقابل مورد استفاده قرار می&zwn ...
خود سری سایر معانی: خودسری، خودسری، خودرایی
باند فعال [حملونقل هوایی] باند پرواز درحالبهرهبرداری
[حسابداری] بارنامه هوایی
راه هوایی [حملونقل هوایی] مسیر هوایی مشخص و تحت نظارت با ابعاد معین و مرتبط با سامانههای کمکناوبری
راه هوایی، مسیر جریان هوا سایر معانی: بادگیر، هوارسان، هواکش، هواراه، مسیر هواپیمایی، خط هوایی (دالانی که مجهز به تسهیلات ناوبری هوایی است و هواپیماهای کشوری در امتداد آن حرکت می کنند)، (جمع ...