سفیدی، خنگ، سفید سایر معانی: سپید، بیاض، سفید مایل به زرد، کهربایی، بی رنگ، رنگ رفته، رنگ پریده، نژاد سفید، سپید پوست، خوب، معصوم، پاک، (روی صفحه ی کاغذ) بخش خالی یا سفید، عاری از نوشته یا ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظی که برای جلوگیری از ورود موم به ریزبلندگو در انتهای انواع سمعکهای سفارشیِ درونگوشی نصب میشود [شنواییشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به موم یا از جنس آن [زیستشناسی - علوم گیاهی]