شبنم، ژاله، ژال، شبنم زدن، شبنم باریدن سایر معانی: پشک، (مجازی - هرچیز ملایم و طراوت بخش و خوشایند)، (مجازی - هر رطوبتی که به صورت قطره های ریز ظاهر شود) عرق جبین، رطوبت مطبوع، تن خیسه، ژف [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی