معنی
سایر معانی: پشک، (مجازی - هرچیز ملایم و طراوت بخش و خوشایند)، (مجازی - هر رطوبتی که به صورت قطره های ریز ظاهر شود) عرق جبین، رطوبت مطبوع، تن خیسه، ژف
[عمران و معماری] شبنم - ژاله
[مهندسی گاز] شبنم، شبنم زدن
[زمین شناسی] شبنم، ژاله - رطوبت ته نشین شده در سطح زمین، یا در روی اشیاء نزدیک به سطح زمین مانند تیغه های علف، وقتی که پرتو افشانی از زمین طی ساعات شب دمای لایه های پایین جو را به زیر نقطه شبنم تقلیل داده و بخار آب موجود به شکل قطراتی منقبض شده است - - چگالش بخار آب جوی بر روی سطحی که دمای آن زیر نقطه شبنم ولی بالاتر از نقطه انجماد است . - مقایسه شود با : یخبندان .
[آب و خاک] شبنم، شبنم زدن