گرم، صمیمی، غیور، با حرارت، گرم کردن، گرم شدن سایر معانی: گرم (در مقایسه با: داغ hot)، مهرآمیز، محبت آمیز، صمیمانه، آتشی مزاج، زودخشم، بد خلق، با گرمی، به طور گرم، گرم کردن یا شدن، (با: to ی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] فرآیند فریب دادن کامپیوتر با این تفکر که برق آن با وجود روشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
[نساجی] رنگ گرم ( مثل قرمز )
[نساجی] رنگینه خمی گرم
[زمین شناسی] یخسار گرم، یخسار معتدل.
چیز دم کرده
[زمین شناسی] لُس گرم - لس قاره ای که از غبار بیابانی ساخته شده است، مانند آنچه در حوضه های داخلی و استپ هایی تشکیل می شود که بیابانهای متعادل آسیای مرکزی را بین عرض های جغرافیایی 52° و 56° ش ...
جبهۀ همرسیدۀ گرم [علوم جَوّ] ← جبهۀ همرسی گرم
واژههای مصوب فرهنگستان
جبهۀ همرسی گرم [علوم جَوّ] جبهۀ حاصل از به بالا رانده شدن جبهۀ سرد روی سطح جبهۀ گرم و قرار گرفتن هوای سرد بهجای هوای سردتر |||متـ . جبهۀ همرسیدۀ گرم warm occluded front ...
[آب و خاک] باران گرم
[زمین شناسی] چشمه آبگرم - یک چشمه حرارتی که دمای آن به شدت بیشتر از دمای جوی سالیانه میانگین است ولی از درجه حرارت بدن انسان پایین تر است. (مانیترز 1923). - مقایسه شود با: hot spring (چشمه آ ...
[کامپیوتر] شروع گرم