[زمین شناسی] حقابه [آب و خاک] حقابه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر ثبت انبار [حملونقل دریایی] دفتری برای ثبت اقلام موجود در انبار
واژههای مصوب فرهنگستان
رسید انبار [حملونقل دریایی] سندی رسمی که نشان میدهد کالا به انبار تحویل داده شده است
مخزن، انبار کالا، انبار گمرک، بارخانه سایر معانی: اتاق یا محل نمایش کالاهای فروشی، نمایشگاه کالا، warehouse انبار کردن، مخزن، انبار گمرک، انبارکالا، بارخانه
[کامپیوتر] نرم افزاری که به منظور تبلیغ محصولی به طور مجانی توزیع می شود
نرمافزار آرشیوی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] برنامۀ رایانهای که برای تسهیل مدیریت آرشیو طراحی شده است
[ریاضیات] مطلع شوید
[کامپیوتر] فرم افزار تالیف - نرم افزاری که برای نمایشهای چند رسانه ای یا فوق متن به کار می رود ( صفحات وب دایره المعارف های چند رسانه ای و نمایشهای محاوره ای ) نرم افزار تالیف راههای اتصال ص ...
ملتفت، مطلع، باخبر، اگاه، بااطلاع، مسبوق سایر معانی: آگاه، مواظب
اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت سایر معانی: اگاهی، اطلاع، هشیاری
حذر کردن از، برحذر بودن، زنهار دادن، ملتفت بودن سایر معانی: مواظب بودن، حذر کردن، پاییدن
ازاوحذرکنید