گرگ، حریصانه خوردن، بوحشت انداختن سایر معانی: (معمولا با: down) با ولع خوردن، بلعیدن، (جانور شناسی) گرگ (canis)، خز گرگ، پوست گرگ، آدم سبع و حریص، آزمند، درنده خوی، ددمنش، (خودمانی - مرد) اه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی