آزمند، حریص، جهانخوار، لاشخور مانند، درنده خوی، کرکسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درنده، تغذیه کننده از شکار، یغماگر، لازم برای شکار سایر معانی: (جانور - زیست کننده از راه شکار جانوران دیگر) شکارگر، دد، صیدگر، چپاولگر، غارتگر، دزد