آسیب رساندن، زیان رساندن، صدمه زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشونت جنسیتی [حقوق] خشونت علیه زنان بر مبنای موقعیت فرودست آنان در جامعه
واژههای مصوب فرهنگستان
خشونت جنسیتی [روانشناسی] خشونت علیه زنان بر مبنای موقعیت فرودست آنان در جامعه
خشونت جنسی [علوم سلامت] کنش جنسی با کسی بدون رضایت او
شدت، اجبار، رفتار خشن و تند سایر معانی: زندانی بودن، حبس، زور، سختی، سفتی، محکمی، اکراه [حقوق] اجبار، اکراه
تعصب، کوته فکری، خرافات پرستی سایر معانی: افراطی گری، جزمی بودن، تند روی
درنده خویی، تندخویی، بیرحمی، سبعیت
بی حوصلگی، بی صبری، بی تابی، بی طاقتی سایر معانی: ناشکیبی، ناشکیبایی، نابردباری، بی قراری، اشتیاق
جرح، ضرب وشتم سایر معانی: (حقوق) ضرب و شتم، (حقوق) ناقص العضو کردن
هتک حرمت، تخطی، از جا در رفتن، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن سایر معانی: کار خشونت آمیز، عمل شنیع، تعدی، ظلم، شناعت، خشونت، توهین شدید، خوار داشت، اهانت، خشم شدید (در نتیجه ی توهین و غیره)، ...
غوغا، داد و بیداد، همهمه، غریو، بلوا، شورش، هنگامه سایر معانی: سر و صدا، خروش، جنجال، بانگ و فریاد، عربده جویی، های و هوی
خشونت علیه زنان بر مبنای موقعیت فرودست آنان در جامعه [حقوق]